ملکپور گوهري براي موسيقي ايران است / سالارعقيلي آواز خواند، پسرش تنبک نواخت و همسرش پيانو
تاریخ انتشار: ۶ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۵۴۲۶۹۰
خبرگزاري آريا - مراسم نکوداشت فخري ملک پور نوازنده پيشکسوت موسيقي ايراني شب گذشته در تالار وحدت تهران برگزار شد. به گزارش خبرنگار فرهنگي باشگاه خبرنگاران پويا، شب گذشته يکشنبه پنجم شهريور 1396 تالار وحدت ميزبان مراسم بزرگداشت فخري ملکپور نوازنده پيشکسوت پيانو و تنها يادگار پيانو نوازي به شيوه استاد مرتضي محجوبي بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پخش فيلم هم نوايي و تصنيف «پير چنگي» به ياد استاد احمد عبادي در دستگاه همايون با شعري از بيژن ترقي، پيانو نوازي استاد فخري ملک پور و خوانندگي سالار عقيلي بخش اول برنامه نکوداشت را تشکيل ميداد. اين در حالي است که در پايان نمايش فيلم، سالار عقيلي با حضور در جايگاهي که فخري ملک پور در آن نشسته بود از وي قدرداني و به ابراز احساسات تماشاگران پاسخ داد.
بداهه نوازي تمبک محمد اسماعيلي و سنتور سعيد ثابت از هنرمندان مطرح موسيقي ايراني که تا چند روز آينده تازه ترين کنسرت خود را در بنياد آفرينش هاي هنري نياوران برگزار خواهند کرد، بخش دوم برنامه نکوداشت استاد ملک پور بود که پس از معرفي مجري بلافاصله به اجراي برنامه خود پرداختند.
پايور به ما احترام به پيشکسوت را آموخت
سعيد ثابت نوازنده سنتور و از شاگردان فرامرز پايور، بعد از اجراي برنامه بداهه نوازي خود بيان کرد: شايد شما امشب پيش خودتان فکر کنيد که دليل حضور يک نوازنده سنتور در مراسم نکوداشت استاد پيانو نوازي چه بوده است؟ بايد در پاسخ بگويم ما در مکتب استاد فرامرز پايور قبل از فراگيري موسيقي، احترام به پيشکسوت را آموختيم. استاد پايور و بسياري از هنرمندان بزرگ ديگر هميشه به ما گوشزد مي کردند که بايد مبادي آداب باشيم. به همين جهت حضورم در اين برنامه وظيفه اي بود که بايد انجام مي دادم و مطمئنم اگر استاد پايور در قيد حيات بود حتما در اين مراسم نکوداشت حضور پيدا مي کرد.
او ادامه داد: دليل ديگري که انگيزه اي براي حضورم در برنامه امشب شد، ارادت استاد پايور به استاد مرتضي محجوبي (استاد فخري ملک پور) بود. من خوب به ياد دارم هرگاه استاد پايور پيرامون نوازندگي به شاگردان توصيه اي داشت،مي گفت: «اگر مي خواهيد ساز زدن را ياد بگيرد، نوازندگي جليل شهناز، حسن کسايي، علي اصغر بهاري و حتما پيانوي مرتضي محجوبي را گوش کنيد» و حالا چه بهانه اي از اين بهتر که در مراسم تنها يادگار استاد مرتضي محجوبي استاد فخري ملک پور حضور پيدا کنم.
بعد از صحبت هاي ثابت و با توجه به اينکه روز شنبه چهارم شهريور مصادف با سالروز تولد استاد محمد اسماعيلي بود هديه اي به رسم يادبود از سوي ناصر ايزدي مدير بخش موسيقي موسسه «راد نو انديش» به وي اهدا شد.
سالارعقيلي آواز خواند، پسرش تنبک نواخت و همسرش پيانو
پخش کليپي از زندگي و فعاليت هاي هنري استاد فخري ملک پور و اهداي تنديس و لوح تقدير به اين هنرمند پيشکسوت به همراه پيانونوازي حرير شريعت زاده، خوانندگي سالار عقيلي و نوازندگي سحاب تربتي بخش هاي اصلي مراسم نکوداشت استاد فخري ملک پور بود.
سالار عقيلي در اين بخش از برنامه بود که با يک اقدام جالب توجه، قدرداني غافلگيرکننده اي را براي مراسم نکوداشت استاد فخري ملک پور رقم زد.
وي پس از اجراي بخش اول برنامه خود خطاب به تماشاگران گفت: بسيارخوشحالم که در شب نکوداشت بانوي موسيقي ايران استاد فخري ملک پور برنامه اجرا کرده و همراه با همسرم به اين هنرمند بزرگ موسيقي کشورمان اداي دين مي کنيم. به هر حال امشب استادان بزرگ عرصه آواز در مراسم حضور دارند که بنده در خدمت آنها جسارت کرده و برنامه مختصري را اجرا کرديم.
اين خواننده موسيقي ايراني ادامه داد: استاد ملک پور همواره به پسرم ماهور لطف داشته و جالب اينکه ماهور نيز از همان دوران کودکي که به فراگيري موسيقي مشغول شد به بانو ملک پور علاقه مند بود. به همين جهت من از او خواستم تا به افتخار اين استاد موسيقي ايراني امشب روي صحنه بيايد و همراه من و همسرم به نوازندگي تمبک بپردازد. برنامه اي که اميدوارم مورد پسند شما عزيزان قرار بگيرد.
پس از اينکه ماهور عقيلي با تشويق قابل توجه تماشاگران روي صحنه آمد و جايگزين سحاب تربتي شد، خانواده سالار عقيلي تصنيفي را براي مخاطبان در تالار اجرا کردند که اين برنامه با توجه به حضور خانواده عقيلي با استقبال مخاطبان روبه رو شد.
فخري ملکپور براي موسيقي ايران يک گنجينه گوهر است
ميرعليرضا ميرعلي نقي پژوهشگر و منتقد شناخته موسيقي نيز در يادداشتي پيرامون مراسم نکوداشت استاد فخري ملک پور نوشته بود: «فخرالسادات ملک پور، بانوي هنرمند نوازنده پيانوي ايراني، خود به تنهايي يک مجموعه فرهنگ زنده انساني – ايراني است. درخشندگي او تنها به نواختن پيانو آن هم به شيوه استاد مرتضي محجوبي ختم نمي شود. مجموعه اي زيبا از خصوصياتي ذاتي، تربيتي، فرهنگي و انساني است که او را اينچنين بي بديل معرفي مي کند. معلمي است که درس او زمزمه محبت بوده و چه بسيار نا آشنايان به نواختن موسيقي اصيل ايراني با پيانو را، ابتدا صداي ساز او بوده که به اين وادي از هنر کشانده است. او در تمام اين سال ها بدون هيچ چشمداشتي– چه مادي و چه معنوي – عاشقانه تدريس کرده، نواخته، ساخته، انتشار داده و همه را به عشق و ارادت به استادش – مرتضي خان بزرگ – انجام داده است.
فخري ملک پور پرورده فضاي تربيتي و هنري و اخلاقي قديم موسيقي ايران است، فضايي که در آن تکنيک نمايي، خود نمايي و بي اعتنايي به ريشه ها رسم نبود. فرهنگي بود که حال و احساس را بر فرم و مهارت هاي صحنه گير برتري مي داد و استادي را نه در محفوظات بلکه در ايجاد دگرگوني هاي دروني و پالايش رواني با نغمه ها مي شناخت.
وجود او بر موسيقي براي موسيقي امروز ما و براي فضاي بحران زده آن، نه تنها يک ميراث فرهنگي، بلکه يک گنجينه گوهر است. چرا که تاثير خود را از تمام جهات گذارده و يک تنه، يک مکتب اصيل نوازندگي را با حفظ تمام خصوصيات آن اشاعه داده است و موسسه فرهنگي هنري «راد نو انديش» افتخار دارد که در قياس قطره با دريا، نکوداشتي را قصد تعظيم به هنر و شخصيت يک عمر برازندگي ايشان به همراه شاگردان و دوستداران ايشان، تقديم علاقه مندان کنند.»
فضل الله توکل، ميلاد کيايي، رامبد صديف، کامبيز روشن روان، مجيد درخشاني، رافائل ميناسکانيان، پري ملکي، علي جهاندار، محمد سرير، حميدرضا نوربخش، فاضل جمشيدي، مزدا انصاري، رضا شايسته، سامان احتشامي، حميد خزاعي از جمله هنرمنداني بودند که در اين مراسم حضور داشتند.
انتهاي پيام/
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۵۴۲۶۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلمان مشق عشق را در مکتبخانهها تدریس میکنند
خبرگزاری مهر – گروه استانها: از کودکی به ما آموختهاند که واژه «معلم» بسیار مقدس است، انسانی که همواره در ذهن ما تداعی کننده پاکی، مهربانی، دلسوزی و آرامش است.
مردان و زنانی که با هنر خاص خودشان دهها کودک و نوجوان را ساعتها در کنار هم در چهار دیواری با آرامش و متانت کنار هم مینشانند و راه روشن آینده را برایشان ترسیم میکنند.
معلمی شغل نیست، بلکه عشقی است که در مویرگهای سیستم آموزش و پرورش جریان یافته تا با در هم تنیدگی منظم و بی نقصش آیندهای درخشان را برای ایران سربلندمان رقم بزند.
واژه ایثار را میتوان در تلاش مردان و زنانی ترجمه کرد که علی رغم کمبودها، فرسایشها و چالشهای اقتصادی عاشقانه پای تحصیل فرزندان ایران ایستادهاند تا راه درست زندگی کردن را آموزش دهند.
علی سمیع یکی از مردان عاشقی است که نه تنها در کلاس درس بلکه در صحنه زندگی شخصی اش، ایثار را تمام قد معنا کرده است، روایت از خودگذشتگیهای آقای سمیع دشوار است اما گوشهای از آن را برای شما به نگارش درآوردهایم.
او ۳۳ سال است که پس از تحصیل و قبولی در تربیت معلم گلپایگان پا به عرصه آموزش گذاشته و در مدارس خمینیشهر، شاهین شهر و ناحیه چهار آموزش و پرورش به تدریس پرداخته است، علاقه به زادگاهش او را راهی میمه کرد و تا امروز ۱۳ سال است که به عنوان مدیر مدرسه برکت خدمت میکند.
مدرک تحصیلی این معلم عشق، کارشناسیارشد مدیریت و برنامهریزی درسی است. در سال ۱۳۷۸ ازدواج کرده و یک سال بعد دخترش چراغ زندگی مشترکشان را نورانی تر کرد و با تولد فرزند پسرش در سال ۱۳۸۶ جمع خانوادهاش جمعتر شد.
نگهداری از همسری که ۸ سال است در کما به سر میبرد
سال ۱۳۹۴ را میتوان از سختترین سالهای زندگی آقای سمیع دانست، او در این باره به خبرنگار مهر میگوید: ۹ سال پیش متوجه تغییر رنگ در چشمان همسرم شدم، پس از مراجعه به پزشک متوجه بیماری کبد وی شدیم و به دستور پزشک عمل ERCP را برای همسرم انجام دادند.
او ادامه میدهد: حین این عمل جراحی مجرای کبد دچار پارگی شده و ترشحات کبدی وارد شکم شده و همین امر موجب عفونت شدید و در نهایت ایست قلبی همسرم شد که در نهایت وی در روز دوم فروردین سال ۱۳۹۵ به کما رفت؛ در خرداد همان سال قلب همسر آقای معلم، صرفاً احیا و از بخش ICU به بخش منتقل شد؛ پس از ۱۰ روز، ختم قرآن برای او گرفته شده که وی در همان موقع توانسته چشمهای خود را بازکرده و این یک روزنه امید برای خانواده سمیع بهحساب میآمد؛ پس از ۶ ماه مراقبت از همسر توسط شخص معلم، او بهمرور میتواند تنفسش را بدون نیاز به دستگاه اکسیژن انجام دهد.
هر چند در این مدت آشنایان و بستگان به این معلم ایثارگر پیشنهاد اهدا اعضای بدن همسرش را دادند اما او با امید به بهبود امروز با گذشت بیش از ۸ سال همچنان از همسرش نگهداری میکند چرا که این اتفاق را امتحان الهی میداند و همه تلاش خود را به کار گرفته تا از این امتحان سربلند بیرون بیاید.
به ثمر نشست صبر ۸ ساله
هر چند خانواده همسرش نیز در این راه او را تنها نگذاشتند و دخترشان را در اتاقی بالای خانهشان جای داده تا کمک حالی برای داماد متعهدشان باشند.
تلاشهای آقای سمیع بی اثر نبوده، به گفته خودش همسرش مدتی است که حس لامسه و شنواییاش را به دست آورده و زمانی که پاهای همسرش را کمی فشار میدهد و یا سخنی با او میگوید واکنشی دریافت میکند که صرفاً شامل حرکات ریز مردمک چشم، خنده و گریه بدون صدا است.
او که قدردان زحمات خانواده همسرش و به ویژه مادرخانمش است، میگوید: در این مدت مادر همسرم تهیهٔ غذا را بر عهده داشتند و من از ایشان تشکر فراوان دارم، مادر خودم نیز قبلاً کمک زیادی به من می کرد اما به علت حادثهای دیگر امکان کمک ندارد و من وظیفه نگهداری وی را نیز دارم.
آقای سمیع همه مراقبتهای لازم روزانه را از همسرش انجام میدهد و الگویی نیکو از صبر و وفاداری برای شاگردانش است.
روایت ایثار معلمان ایران تمامی ندارد چرا که در نقطه نقطه این مرز و بوم مردان و زنانی هستند که از جان برای فرزندان ایران مایه میگذارند، هستند دانش آموزانی که در مدارس دور و نزدیک دچار مشکلاتی هستند که معلمان همچون خانواده دوم برای آنها دغدغه دارند و از هیچ حمایتی دریغ نمیکنند.
نازنین صفری دانش آموزی در شرق اصفهان است، دانش آموزی که دچار عارضه ناشنوایی مادرزادی بوده اما آنها اعتقاد داشتند درمان او ممکن بود. نازنین دانش آموز مدرسه صابر در شهر ورزنه است، معلمان مدرسه از همان ابتدا که متوجه ناتوانی نازنین در شنیدن شدند، پیگیر کاشت حلزون برای وی شدند، هر چند به دلایلی انجام این عمل به طور انجامید اما در نهایت در بهار ۱۴۰۲ این آرزو به انجام رسید.
فداکاری معلمان برای درمان شنوایی نازنین
محمدرمضانی یکی از آموزگاران مدرسه صابر است، او در این باره به خبرنگار مهر میگوید: در بهار سال ۱۴۰۲ شرایط برای عمل کاشت حلزون نازنین فراهم شد؛ تعدادی از پزشکان در اصفهان اعتقاد داشتند امکان درمان نازنین وجود ندارد، اما ما ناامید نشدیم به پزشکان تهران مراجعه کردیم و با نشان دادن سیتی اسکن یکی از پزشکان با انجام عمل موافقت کرد اما این نکته را نیز تاکید کرد که ممکن است بهبود نداشته باشد.
این معلم فداکار که همراه با دیگر همکارانش برای درمان نازنین عزمی جزم داشتند، پس از تائید چهار پزشک نازنین را راهی اتاق عمل کردند. اما ماجرای قبل از اعزام نازنین به اتاق عمل هم شنیدنی است؛ «واقعاً خدا در این کار همراه ما بود. ما در یک روز تأییدیه هر چهار پزشک را که هر کدام در یک جای تهران بودند گرفتیم، درصورتیکه ممکن بود چند روز زمان ببرد. ساعت ۱۲ ظهر با پرسوجو متوجه شدم پزشک معالج در بیمارستان بقیه الله عمل دارد. پشت در اتاق عمل رفتم و از طریق آیفونی که آنجا بود به پرستار اطلاع دادم با وی کار واجب دارم. پرستار گفت نیم ساعت منتظر بمانم و اگر دکتر نیامد دیگر بروم. دقایقی نگذشت که دکتر از اتاق عمل بیرون آمد. به سمت دکتر رفتم و کاغذها را نشانش دادم. کمی ناراحت شد که چرا او را از اتاق عمل صدا کردم. حق هم داشت. من هم توضیح دادم که از یک هزار کیلومتر راه به تهران میآیم و چارهای ندارم. دکتر برگههای تأییدیه را نگاه کرد و گفت به صندوق هیئتامنای صرفهجویی ارزی مراجعه کنم. بلافاصله به آن صندوق مراجعه کردم و ۲۵ میلیون تومان بهعنوان پیشپرداخت برای سفارش حلزون واریز کردم. سه ماه بعد مجدداً تماس گرفتند و ۷۵ میلیون دیگر واریز کردیم و در یک نوبت دیگر هم ۳۵ میلیون تومان واریز شد. خلاصه وقتی هزینه ایمپلنت را کامل واریز کردیم گفتند سهشنبه هفته بعدش نوبت عمل دارید. هزینه این ایمپلنتها تقریباً ۷٠٠ میلیون تومان است و این صندوق صرفهجویی ارزی ۵٠٠ میلیون تومان را بهنوعی تقبل میکند و ۲٠٠ میلیون مابقی را بیمار باید پرداخت کند. بالاخره در آذرماه نازنین را برای عمل به بیمارستان بردیم؛ کاشت حلزون به لطف خدا و به پزشک متخصص با موفقیت انجام شد و صبح روز بعد ساعت ۱۱ نازنین از بیمارستان مرخص شد. البته آن موقع نازنین چیزی نمیشنید اما دکتر با تستهایی که انجام داد گفت عمل بسیار خوب بوده و ۲ ماه بعد برای نصب دستگاه دوم باید مجدداً مراجعه میکردیم تا نازنین بتواند صداها را دریافت کند و با استفاده از حلزون کاشته شده بشنود و تجزیهوتحلیل کند.»
وی درباره تأمین هزینههای عمل نازنین میگوید: تقریباً از وقتی که مطمئن شدیم این کار به نتیجه میرسد تأمین این ۲٠٠ میلیون را در اولویت قرار دادیم. با خیریه امیرالمؤمنین (ع) هماهنگ کردیم و با قراردادن پیامهایی در فضای مجازی کانالهای شهرستان از مردم خواستیم برای کاشت حلزون نازنین کمکهای خود را بهحساب خیریه بریزند و ظرف یک هفته با کمک همین مردم شهرستان ورزنه و خیرین گرانقدرش ۲٠٠ میلیون تومان جمعآوری شد.
این معلم فداکار درباره اولین روزی که نازنین شنیدن را آغاز کرد بیان میکند: اولینبار همان روزی بود که در مطب دکتر دستگاه دوم نصب شد؛ وقتی نازنین برای اولینبار صداهای اطراف را شنید به طور طبیعی مثل دیگر ناشنوایانی که اولینبار میشنوند، برافروخته و قرمز شد و حسابی ترسیده بود. ولی بعد کمکم برایش عادی شد. وقتی من پشت سرش ایستادم و دست زدم و بعد روبرویش قرار گرفتم و از او با اشاره پرسیدم من چند بار دست زدم و نازنین درست جواب داد، انگار تمام دنیا را به من داده بودند و فقط نمیتوانستم جلوی اطرافیان از خوشحالی گریه کنم.
آقای رمضانی درباره واکنشهای جالب نازنین به صداها میگوید: همان روزی که از مطب دکتر برگشتیم وقتی از دستاندازها میگذشتیم و صدای برخورد به گوش میرسید، نازنین با اشاره به مادرش میگفت که چرا پایش را به کف ماشین میزند و بعد به او فهماندیم که این صدای برخورد ماشین با دستانداز است. یا مثلاً اولینبار که صدای بوق ماشین را در تهران شنید از جا پرید و نمیدانست صدای چیست. آقای عباسی، مدیر مدرسه نازنین که همراه ما بود، چند بار بوق ماشین خودش را زد و به او یاد داد که این صدای بوق ماشین است. مادر نازنین تعریف میکند که حالا صدای زنگ در را میشناسد و با شنیدش میرود تا در را باز کند. او تعریف میکند که تا مدتی شبها وقتی سکوت کامل برقرار بود نازنین میپرسید این چه صدایی است؟ و ما میگفتیم صدایی نمیآید تا اینکه فهمیدیم صدای تیکتاک ساعت که برای ما عادی شده را میگوید!
آموزگار مدرسه صابر تأکید میکند: از وقتی که نازنین صداها را میشنود ارتباطش با اطرافیان و همکلاسیهایش خیلی بهتر شده است. الان میتواند همکلاسیهایش را صدا بزند. نازنین قبلاً لجباز بود یا بهتر است بگوییم چون صدایی نمیشنید کلافه بود. اما الان آن لجبازی کمتر شده. خانم امیدیان آموزگار نازنین است و تعریف میکند اولین باری که نازنین در زد و وارد کلاس شد بعدازاین عمل بود. چون قبلاً درکی از علت در زدن و صدایی که ایجاد میکند نداشت اما حالا به بهانههای مختلف اجازه میگیرد و بیرون میرود تا موقع برگشت در بزند و صدایش را بشنود.
آقای رمضانی در مورد حرفزدن نازنین توضیح میدهد: ذهن او اکنون مثل یک ضبطصوت است که صداها را میگیرد و ذخیره میکند. نازنین چون از نوزادی قدرت شنوایی نداشته و بعد از آن هم در مقابل سمعک مقاومت میکرد حالا اصواتی که ما برای مفاهیم مختلف به کار میبریم برای او کاملاً بیمعنی است. دختر عزیزم اکنون هفتهای یک جلسه برای تربیت شنوایی، گفتاردرمانی و تنظیم دستگاه به اصفهان میرود که هزینه هر کدام جلسهای ۳٠٠ هزار تومان است. البته فواصل تنظیم دستگاه بهمرور زیاد میشود. او اکنون مفاهیم انتزاعی مثل محبت، عشق و… را درک نمیکند ولی مفاهیم عینی مثل آب، خودکار، مداد، غذا و… را دارد یاد میگیرد. امیدواریم که طی چند سال آینده بتوانیم شاهد حرفزدن نازنین باشیم و آن روز خوشحالی ما کامل میشود.
کد خبر 6093938